Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-02@10:15:03 GMT

زندگی پس از زندگی انقلاب دینمداری در عصر مدرن

تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۹۳۹۸۵

زندگی پس از زندگی انقلاب دینمداری در عصر مدرن

دکتر حمید ایماندار*؛ چند سالی است مستند زندگی پس از زندگی میهمان خانه‌های مردم شده و موافق و مخالف از تاثیر بی بدیل آن بر محافل دین شناسی و فضای دینمداری آحاد جامعه سخن می‌گویند. در این حین سخن گفتن از نقاط ضعف و قوت این برنامه با هدف آسیب شناسی و ارائه رهنمود به مخاطب و برنامه ساز مطلوب می‌نماید تا ضمن بهره گیری حداکثری از ظرفیت نوپدید این مستند آسیب‌های احتمالی در حوزه دین ورزی عام و خاص شناسایی و تمهید گردد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نگارنده از منظر مبانی دین شناسی معرفت شناسی روانشناسی و جامعه شناسی اجمالا نکاتی را در خصوص نقاط قوت و آسیب‌های احتمالی این برنامه موفق یادآور شده؛ گاه تبیین مساله و موضوع نموده و تفصیلات را به مجال دیگر و تبیینات عالمانه محققان این حوزه احاله می‌دهد.

۱. شهودات از منابع کسب معرفت است که برای شهودگر حجیت دارد، اما باید توجه شود تجربه‌های مطرح در برنامه در راستای تشریع دینی بیان نمی‌شود به این معنا که بنا نیست با استناد به این شهودات چیزی به معرفت دینی این جهانی و فرا این جهانی اضافه و یا از آن کاسته شود.

نکته دیگر اینکه شهودات تجربه گران در این برنامه را بایست به مثابه ظهور ید قدرت الهی در جهان هستی تفسیر نمود که در بستر آن فضای مادیگری و غفلت از عوالم غیبی در عصر حاضر شکسته شده و مخاطب به وجود شگفت آور و تاثیر بی بدیل محاسبات عالم روح و مجردات در عالم ماده آگاه می‌شود. به تعبیر قرآنی خداوند متعال نشانه‌های خود را پیوسته در وجود و پیرامون انسان ارائه می‌نماید تا حقانیت خود و دین را بر او اثبات نموده و اتمام حجت نماید (۱) و لذا باید از این منظر باید به تجربیات تجربه گران نگریست.

اعتبار این دریافت‌های شهودی نیز به تواتر کم نظیر و مشترکات غیر قابل انکار تجربیات تجربه گران و همچنین عدم امکان توجیه مادی، بیولوژیکی و فیزیکالیستی این شهودات بوده که خود موید وجود و تاثیر عوالم روحانی و غیبی در ساحت این جهان مادی است.

۲. برنامه به روشنی مدعایی در خصوص شهود عالم برزخ و قیامت توسط تجربه گران ندارد لذا نقد ناقدان در عدم موافقت میان برخی شهودات تجربه گران و آنچه در منابع دینی در مورد احتضار، حضور ملک الموت و مانند این‌ها آمده پذیرفتنی نیست به عبارتی تجربه گران لایه‌هایی از عالم غیب و جهان روحانی را درک کرده اند نه برزخ یا مرگ را.

۳. قرآن کریم جدا شدن روح از بدن را به توفی تعبیر می‌کند که در دو قالب مرگ و خواب می‌تواند رخ دهد (۲) و از این منظر تجربه عالم روح به واسطه سنخ تجربیات دیگری از جنس برنامه زندگی پس از زندگی آمده قابل توجیه و ممکن بوده و وقوع آن بهترین علت در امکان آن می‌باشد.

۴. دل نگرانی برخی محققان مبنی بر محوریت یافتن این چنین تجربیاتی در دین شناسی و دین ورزی عام و خاص البته قابل درک است، اما نباید به این دلیل از تاثیرات بی بدیل این شهودات که اعتبار دینی آن‌ها نیز به عنوان مویدات عالم روح و نه منبع تشریع دین قابل توجه است دست کشید؛ به ویژه اینکه فضای هیمنه رسانه‌ها در عصر حاضر بشر را به تجربه گری‌های بی پایان و تنوع طلبی دیداری و شنیداری و شهودی سوق داده و از این منظر داغ شدن توجه به این تجربیات قابل توجیه و حاکی از حکمت بالغه و لطف بی منتهای الهی در هدایت بشر است که از دریچه رسانه و تجربیات دیداری و شهودی به عنوان مهمترین ابزاری که بشر امروز با آن خو گرفته هدایت و تذکر آفرینی را برای او رقم می‌زند.

فضای حضور پردامنه در شبکه‌های اجتماعی، اقبال نداشتن عامه مردم به دین ورزی استدلالی، فاصله گرفتن عموم و حتی قشر فرهیخته از کتب کلامی و فلسفی و دینی و میل به مطالعات روزنامه وار و سطحی همه و همه ضرورت استفاده از ظرفیت نوپدید مستند زندگی پس از زندگی را یادآور می‌شود.

۵. ابعاد علمی چنین تجربه‌هایی باید مد نظر محافل علمی و دینی قرار گرفته و به علاوه به جای تکیه بر جزییات و تفاصیل مطرح شده از سوی تجربه گران به مشترکات و قدر متیقن‌ها اکتفا نمود.

۶. از منظر روانشناسانه فضای غفلت و تغافل سیطره یافته بر جهان امروز که او را در موضع بیطرفی و یا معارضه با دین قرار داده اقتضا می‌کند از هر دو بعد هشدار آمیز و انذاری دین و جنبه امید آفرینی و تبشیری آن بهره برداری شود که به نظر می‌رسد هر دو رویکرد در تجربیات تجربه گران برنامه زندگی پس از زندگی وجود داشته و توانسته تاثیرات خود را بر مخاطبان با سطوح دینداری مختلف بگذارد.

۷. اینکه گاه گفته می‌شود انتظارات و پیش فرض‌های تجربه گران بر نوع تجربه آن‌ها موثر بوده یک مغالطه محسوب می‌شود شوکه شدن برخی تجربه گران با سطوح اخلاقی و دینی ضعیف از تجربیات دردناک نشان می‌دهد تصورات آن‌ها از نظام حاکم بر هستی و عدل الهی درست نبوده و آن‌ها به عدم صحت پیشفرض‌های ذهنی خود در خلال این تجارب پی برده و غالبا به دیندارانی معتقد تحول یافته اند.

نکته دیگراینکه مخاطب مسیحی گاه از رویت مسیح سخن می‌گوید و مخاطب شیعی از رویت و مصاحبت معصومین ع؛ فلسفه این امر سخن گفتن خداوند با فضای معهود ذهنی و سطح فکری مخاطب است که اقتضای حکمتش به شمار می‌آید لذا نقطه عطف تجربیات مبتنی بر اخبار از عالم غیب، تذکر آفرینی و تقویت دین باوری تجربه گر و مخاطبان است که در دایره متناسب معرفتی آن‌ها رخ می‌دهد.

۸. پلورالیزم اخلاقی می‌تواند آسیبی برای این سنخ برنامه‌ها تلقی گردد اینکه هر کسی با هر باور و رفتاری ولو معارض با دین و اخلاق لاجرم تجربه‌ای دل انگیز و فوق العاده را گزارش کند می‌تواند به تساهل اخلاقی منجر شود؛ البته تجربیات دردناک خیلی از تجربه گران اجازه تصدیق پلورالیزم اخلاقی را نمی‌دهد در عین حال تضاد قطعی این باور با قطعیات دینی که عدالت خداوند در پاداش نیکوکار و مجازات بدکار را بیان می‌کند اجازه قبول برخی شهودات این چنینی را نخواهد داد و در این معدود موارد باید به صحت اصل تجربه و صدق گزارش تجربه گر تردید نمود...

۹. تایید ضمنی سکولاریسم اخلاقی از دیگر آسیب‌های احتمالی به شمار می‌آید؛ عمده تجربیات تجربه گران حاکی از محوریت و حضور خداوند و عدالت و لطف او در تجربه هاست از این جهت نتیجه قطعی برآیند تجربیات تجربه گران این است که رعایت حق الناس و تعامل شایسته با مردم و حتی حیوانات و طبیعت لازم، اما کافی نیست و در کنار آن رعایت حقوق الهی همچون خداپرستی و دینداری هم بایسته و بلکه اولویت نخست به شمار می‌رود به ویژه اینکه موافقان سکولاریسم اخلاقی در تایید مسلک خود- مانند اینکه بدون خداباوری مهربان باش و تنها حقوق مردم را پاس بدار -به حقایق غیبی و عوالم روحانی توجهی ندارند و از این جهت نمی‌توان تجربیات تجربه گران را موید اخلاق بدون خدا دانست.

۱۰. در نهایت اینکه باید سهم حضور چنین برنامه‌هایی در رسانه که از قضا واجد اعتبار ومقبولیت دینی و مردمی هستند با ملاحظات فوق مشخص شود تا تلقی انحصار دین دانی و دین ورزی بر شهود و تجربه و فراغت از استدلال گرایی حادث نشود. تزریق ترس افراطی و بی وجه به مخاطب و یا امیدواری غافلانه نیز نباید خروجی برنامه باشد و موجب رقم زدن تشویشات روانی و یا سستی در انجام مناسک دینی و اخلاقی گردد...

۱۱. برخی دین ستیزان که مترصد شبهه افکنی در باور‌های عموم هستند از ابراز و القای شبهات حول رد محتوایی این برنامه فروگذار نکرده اند که عمده آن‌ها به سبب عدم ملاحظه دقیق، منصفانه و به دور از غرض ورزی بوده است با این حال در گوشه‌هایی از برنامه ضمن مصاحبه با دانشمندان برجسته محقق در حوزه تجربه‌های نزدیک به مرگ در سطح جهان علمیت و واقعیت این تجربیات و تفوق ادله علمی و تجربی موافقان بیان شده و توجیهات مادی و فیزیکالیستی در رد مدعیات این برنامه تا کنون راه به جایی نبرده است؛ که اگر این چنین نبود شاهد حجم مضاعف تری از محتوای علمی و به دور از سطحی
نگری در مخالفت با این برنامه در بستر شبکه‌های اجتماعی بودیم.

امید است با نظرداشت آسیب‌های احتمالی مطرح در سطور پیشین شاهد استمرار هوشمندانه برنامه‌هایی از این دست در تقویت دین باوری و اخلاق مداری عام و خاص باشیم.

پانوشت:

سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ فصلت ۵۳.۱

ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا هویدا و روشن می‌گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که خدا (و آیات حکمت و قیامت و رسالتش همه) بر حق است. آیا همین حقیقت که خدا بر همه موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت (از برهان) نمی‌کند؟

۲. اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ زمر ۴۲

خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را می‌گیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض می‌کند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه می‌دارد و آن را که نکرده (به بدنش) می‌فرستد تا وقت معیّن (مرگ). در این کار نیز ادله‌ای (از قدرت الهی) برای متفکران پدیدار است.

*هیات علمی دانشگاه شیراز

منبع: فرارو

کلیدواژه: زندگی پس از زندگی زندگی پس از زندگی آسیب های احتمالی دین ورزی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۹۳۹۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند

  عصمتی در نخستین شب از برنامه، مثنوی زیبایی را درباره پدرش خواند که کارگر معدن بوده است. این شعر به‌سرعت در فضای مجازی چرخید و مورد توجه قرار گرفت. گفته می‌شود این شعر بیش از دو میلیون بار دیده و به اشتراک گذاشته شده است. از عصمتی که به واسطه این استقبال از شعرش، به‌عنوان شاعر برگزیده مردمی‌ برنامه «سرزمین شعر» انتخاب شد، دو کتاب «بی‌چشمداشت» در انتشارات شهرستان ادب و «بریل‌های ناگزیر» در نشر ناهونته منتشر شده است. با این شاعر نابینا و موفق گفت‌و‌گو کرده‌ایم و او درباره زندگی خود و سختی‌هایش گفته است. 

در ابتدای گفت‌وگو از خودتان و زندگی‌تان بگویید و این‌که چگونه درگیر بیماری و سپس نابینا شدید؟
من متولد روستای شوریده سرخس هستم که کار اغلب مردم آن کشاورزی و دامداری است. در نزدیکی روستای ما، روستای دیگری است به نام معدن‌ آق‌دربند که در آن یک معدن زغال‌سنگ وجود دارد. پدر من در این معدن استخدام شد و ما به این روستا مهاجرت کردیم و من بزرگ‌شده این روستا هستم. تا بهمن ۱۳۶۵ و در زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم، به بیماری مننژیت مبتلا شدم و کارم به بیمارستان کشید. در اثر این بیماری به افت بینایی دچار شدم و ظرف پنج، شش ماه، بینایی من از ۱۰۰ به صفر رسید و همین مسأله باعث شد که خانه‌نشین شوم و در این مدت پیگیر روند درمان هم بودیم اما افاقه‌ای نکرد و دکترها مرا جواب کردند. بعد از این‌که بحث ادامه تحصیل در مدارس نابینایان پیش آمد، خودم در ابتدا مقاومت می‌کردم، چون حاضر به پذیرش این جریان نبودم و نمی‌توانستم بپذیرم که دیگر نمی‌توانم ببینم. من آن زمان رادیو زیاد گوش می‌کردم و یک بار که با یک نابینای موفق در رادیو مصاحبه می‌کردند، انگیزه ادامه تحصیل در من به وجود آمد. در حقیقت یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند. آقای دکتر گلزاری در برنامه جنگ جوان هر هفته یک شخصیت موفق را به برنامه می‌آورد. یک روز با آقای دکتر مسعود گلچین که دانشجوی نابینای دکترای جامعه‌شناسی بود، مصاحبه کرد. وقتی این مصاحبه را می‌شنیدم، مادرم هم در کنارم نشسته بود و چای می‌خوردیم، مادرم به من گفت تو هم می‌توانی مانند این فرد موفق باشی و آنجا بود که این قضیه را پذیرفتم و تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم؛ البته مدرسه نابینایان مشهد امکانات شبانه‌روزی نداشت و برای ما که از شهرستان آمده بودیم، امکان درس خواندن در این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که ۱۴ سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانش‌آموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب بود. 

با شرایطی که داشتید احتمالا درس خواندن برای‌تان خیلی هم سخت بوده است؟
شروع کار در مدارس نابینایان برای من خیلی سخت بود چرا که من خط بریل بلد نبودم و همزمان باید این خط را یاد می‌گرفتم و درس را هم گوش می‌کردم. وقتی هم که خط را یاد گرفتم، دستم کند بود و به سرعت بچه‌هایی که تا کلاس پنجم بریل خوانده بودند، نمی‌رسیدم ولی کم‌کم با ممارست زیاد این قضیه برایم عادی شد. در دانشگاه هم در سال اول کار برای نابینایان خیلی سخت می‌شود چرا که منابع درسی به خط بریل نیست و باید جزوات را از بچه‌ها بگیریم و بدهیم به گویندگانی که جزوات را بخوانند. یادم هست سه ضبط صوت به خوابگاه دانشجویان برده و در اتاق‌ها توزیع کرده بودم و دوستان همان طور که یادداشت‌برداری می‌کردند، می‌خواندند یا جزواتی که در دانشگاه‌های دیگر صوتی شده بود، تهیه می‌کردیم. به این صورت خوراک مطالعاتی خود را تهیه می‌کردیم.

خود من چند گزارش درباره کتابخانه‌های نابینایان تهیه کرده‌ام و در آنها همیشه نابینایان از کمبود منابع ادبی یا متون دانشگاهی و درسی گلایه داشته‌اند؛ برای حل این مشکل چه کاری می‌شود کرد؟
شاید یکی از ساده‌ترین کارها این است که منابعی مشخص شود. استادان معمولا منابع مختلفی را معرفی می‌کنند و دانشجویان مجبورند آن منبع استاد را تهیه کنند که امکان دارد، به نسخه صوتی یا بریل تبدیل نشده باشد. اگر چند منبع مشخص از طرف وزارت علوم برای درس‌های مختلف مثلا  گلستان، حافظ و...مشخص شود، راحت‌تر می‌شود این منابع را ضبط کرد‌ یا دانشجویانی که این درس‌ها را ضبط و به نسخه صوتی تبدیل کرده‌اند، راحت‌تر می‌توانند آن منابع را با هم تبادل کنند. البته امروزه با پیشرفت فناوری و پیام‌رسان‌های موجود، سایت‌های زیادی هستند که کتاب‌های درسی و غیردرسی زیادی به صورت صوتی در آنها وجود دارد اما باز هم نیاز به صوتی شدن منابع بیشتر و در اختیار قرار گرفتن آنها ا‌حساس می‌شود.

در مشهد کتابخانه ویژه معلولان وجود دارد؟
در مشهد کتابخانه مرکزی مشهد که به تازگی هم افتتاح شده است، بخش ویژه خط بریل و هم کتاب صوتی و همچنین کتابخانه دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی و آزاد، بخش کتابخانه گویا هم با چند هزار عنوان کتاب داریم در این زمینه شکر خدا. در سال‌های اخیر دسترسی به کتاب‌های صوتی راحت‌تر و بیشتر شده است.

از این بگویید که شعر و شاعری چگونه برای شما آغاز شد؟
همان سال‌هایی که تهران بودم حوالی سال دوم با راهنمایی معلمان نابینا و به‌خصوص یکی از آنها که شاعر بود، به شعر علاقه‌مند شدم. شاید یکی از دلایلش، آن همه دوری از خانواده و دلتنگی بود. از اول مهر تا پایان اسفند به ما اجازه مرخصی نمی‌دادند و این غربت، دوری از خانواده باعث شد برای خودم چیزهایی بنویسم. ضمن این‌که اندوه نابینایی برای من بیشتر بود، چون نابینایی برای من پیش آمده بود و نسبت به بقیه بچه‌ها که عمدتا نابینای مادر‌زاد بودند، پذیرفتن آن برایم سخت‌تر بود. همه این مسائل دست‌به‌دست هم داد که بنویسم؛ ضمن این‌که رادیو هم زیاد می‌شنیدم و اطلاعاتم زیاد بود. همان زمان انشای من نسبت به بقیه بچه‌ها خیلی بهتر بود و مورد تشویق معلمان ادبیات قرار می‌گرفتم، همین اطلاعات عمومی ‌به من کمک کرد و شاید از همان اولین شعری که درباره رنگ‌ها نوشتم، رنگ‌ها برای خودم و برای دیگر دوستان نابینایم ترجمه کردم. البته شعر ساده‌ای بود:
آسمانی رنگ زیبای رجاست
قرمز احساس گل عاطفه‌هاست
شعری بود که می‌خواستم تسکینی برای خودم باشد و ندیدن را این‌گونه جبران و خودم را قانع کنم. وقتی سوم راهنمایی بودم در منطقه ۵ تهران شعرم رتبه آورد و به مرحله استانی راه پیدا کرد و این باعث شد مصمم شوم تا شعر را جدی ادامه دهم. همان مدرسه بخشی به اسم هنرکده داشت که خانم نیک‌پور مسئول آن بود. او خانم معلم شاعری بود که بچه‌های  دارای استعداد ادبی و هنری را شناسایی می‌کرد و برای‌شان کلاس‌ می‌گذاشت. روزنامه اطلاعات در آن زمان صفحه‌ای به نام معلولان داشت که این خانم معلم آثار بچه‌ها را تصحیح و در روزنامه منتشر می‌کرد. اینها باعث شد انگیزه‌های جدی‌تری در من ایجاد شود و وقتی هم به مشهد آمدم، حضور در انجمن‌های ادبی و آشنایی با استاد کاظمی‌ باعث شد کار را جدی‌تر بگیرم.

آیا امروز بین نابینایان، توجه به شعر و شاعری به صورت جدی دنبال می‌شود؟ 
اتفاقا سال گذشته اولین همایش نگاه سپید ویژه شاعران نابینا و کم‌بینا در یزد برگزار شد که شاعران حضور پررنگی در این همایش داشتند و سطح آثارشان هم خیلی خوب بود، به‌ویژه حضور شاعران خانم خیلی پررنگ بود به گونه‌ای که شش نفر از هشت نفر برگزیده، شاعران خانم بودند. معلوم بود با شعر به‌خوبی آشنا هستند و نسبت به گذشته که شاعران نابینا سعی می‌کردند فقط برای خودشان یا به قول معروف برای دل خودشان بنویسند و شعرشان را جایی بازتاب نمی‌دادند؛ الان از آن فضا چند گام جلوتر آمده‌اند و در جشنواره‌هایی اینچنین شرکت می‌کنند و می‌شود انتظار داشت سال‌های بعد شعرهای خیلی خوبی از آنها شنید.

سرزمین شعر و حضورتان در این برنامه بگویید.
سرگروه‌ها در انتخاب افراد تعیین‌کننده بودند و لطف آقای دکتر اکرامی ‌شامل حال من شد و ایشان مرا دعوت کردند و من هم با افتخار پذیرفتم و اولین شعری که در آنجا خوانده شد، شعر «پدرم را خدا بیامرزد» من بود که تجربه شخصی من و شعری درباره پدرم بود که معدن و زغال و دیگر واژه‌هایی را که عمری با آنها زیسته بودم بیان می‌کرد و خدا را شکر با استقبال هم رو‌به‌رو شد.

قبلا فکر می‌کردید مورد پسند مردم واقع شود؟
جاهایی که این شعر را خوانده بودم بازتاب‌های خیلی خوبی دریافت کرده بودم اما نه در این حد، انتظار این‌که این شعر این‌قدر فراگیر شود و بازتاب پیدا کند را نداشتم.شعر دیگری که در این برنامه خواندم، شعر «خودم را می‌بینم با من از راه نگویید» درباره مشکلات معلولان در جامعه بود که این شعر در جامعه معلولان بازخورد خیلی زیادی داشته است و خودم دیده‌ام در مراسم مختلف و معمولا در روز جهانی عصای سپید این شعر را به‌صورت سرود یا دکلمه اجرا کرده‌اند و به قول یکی از دوستان این شعر، شعر ملی نابینایان شده است. یکی از دوستان به من می‌گفت در تاجیکستان بین نابینایان آنجا هم این شعر بازتاب پیدا کرده است.

استفاده از فرصت حضور در رسانه برای طرح مشکلات معلولان 
دوستانی که در این برنامه حضور داشتند، ۶۳ نفر شاعر بودند که شعر‌های عاشقانه و اجتماعی خوبی داشتند و اگر من هم مانند آنها شعر می‌خواندم، کار خاصی نکرده و حرف متفاوتی بیان نکرده بودم در حالی‌که دوست داشتم حرفی از جنس خودم بیان کنم که هم شعر باشد و هم بازتاب‌دهنده جامعه‌ای که به آن تعلق دارم، مثلا شعر سومی که در برنامه خواندم، شعری برای «لویی بریل» بود که واقعا همیشه فکر می‌کنم باید ادای دینی به چنین شخصی که جهان نابینایان را روشن کرده است، بکنم. به آقای دکتر اکرامی ‌گفتم حتی اگر حذف هم بشوم دوست دارم این شعر خوانده شود به این دلیل که می‌خواهم به شخصیتی که سرنوشت نابینایان جهان را عوض کرد، ادای دین کنم. یا شعر قبل از آن که کلا فضای مربوط به معلولان و نابینایان داشت، می‌دانستم اگر این شعر را نخوانم، دوستان معلوم و نابینای من این انتقاد را خواهند داشت که اگر دیگران شعر عاشقانه و اجتماع بخوانند و شما هم همان کار را بکنی، کار خاصی نکرده‌ای در صورتی‌که می‌توانستی در کنار حضورت مسائل ما را هم مطرح ‌کنی و من هم همین کار را کردم. شاید اگر به مرحله بعد می‌رسیدم رباعی‌هایی برای رودکی شاعر نابینا و پدر شعر فارسی می‌خواندم.

چند رباعی از موسی عصمتی
 
گل داده جهان فارسی بعد از تو

برای پرچمدار و پدر شعر فارسی (رودکی جان)
سرگشته و گنگ و مات برگشت امیر
بی‌آن‌همه سور و سات برگشت امیر
آن روز که دلتنگ بخارا بودیم 
با شعر تو از هرات برگشت امیر 
 
آن روز شکوه لحظه‌ها را دیدیم 
ما رنگ خدایی صدا را دیدیم 
از پنجره بسته‌ چشمت در شب
ما معجزه‌ سبز خدا را دیدیم 
 
چون ماه، به سمت آسمان برگشتیم 
چون سرو، به باغ و بوستان برگشتیم 
با نغمه‌ رود بی‌کرانت ای مرد
ما تا لب جوی مولیان برگشتیم 
 
تو آینه را دوباره جاری کردی
با نغمه‌ رود بی‌قراری کردی 
تو سرو بلند فارسی را هر روز 
با شعر و ترانه آبیاری کردی 
 
این سرو بلند و شاد مدیون تو است
این شعر پر از نماد مدیون تو است
هرچند پی‌افکند بنایی چون کوه 
فردوسی پاک‌زاد مدیون تو است
 
در کوه هنوز هم صدایت باقی‌ست 
پژواک تمام لحظه‌هایت باقی‌ست 
در سنگ‌ترین نشانه‌های تاریخ 
دیدیم هنوز رد پایت باقی‌ست 
 
 گل داده جهان فارسی بعد از تو
روشن شده جان فارسی بعد از تو 
هر روز پر از گزاره‌های عشق است 
دستور زبان فارسی بعد از تو
 
با تو غزل و سرود جاری شده است
بغضی که شکسته بود جاری شده است 
آموی زلال فارسی در این دشت 
از جانب پنجرود جاری شده است 
 
حالا غزل و ترانه‌ها رویایی‌ست 
موسیقی رودخانه‌ها رویایی‌ست 
از دشت سرخس تا خجند و پروان 
چون شعر تو، عاشقانه‌ها رویایی‌ست 
 
خوش‌باش که خار سیم‌ها گل شده است 
این مرز، بدل به جاده و پل شده است 
نام همه‌ برادران جانی
تهران و دوشنبه‌جان و کابل شده‌ است 

دیگر خبرها

  • یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
  • حسابرسی داده‌محور و توسعه حسابرسی رایانه‌ای در اولویت است
  • دشمن چگونه سعی در عرفی‌سازی بی‌حجابی در جامعه‌ دارد؟
  • لزوم تبیین دستاورد‌های انقلاب و اجرای طرح یاری گران در روستا‌ها
  • فرصت عوامل آموزشی و تربیتی مدارس برای ثبت تجربیات خلاقانه و نوآورانه تا ۲۰ اردیبهشت
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • تکرار تجربیات موفق تأمین مالی بانک صادرات ایران برای صنعت خودرو
  • حاجی‌صادقی: دنیا در برابر عملیات وعده صادق کم آورد
  • تکرار تجربیات موفق تأمین مالی بانک صادرات ایران برای خودرو
  • ویدئو| روش مدرن بازداشت توسط پلیس آمریکا